نی نی جدید
ديروز طي يك عمليات انتهارى يه راز بزرگو براي باران جـــــــــــــون فاش كررررردم . دیروز صبح نشسته بوديم داشت ميپرسيد ني ني زندايي كي به دنيا مياد. بعد يهو زد زير گريه كه ما چرا ني ني دار نميشيم و من ميدونم ديگه نميتونيم ني ني دار بشيم و .... بميرم الهي مثل ابر بهاااار اشك ميريخت. كلي صحبت كرديم اخرشم گفتم بيا امروز بريم سونو ببينيم ني ني هست يا نه . بايد ديروز ميرفتم ان تي اخه. خلاصه به دكتر سونوگرافي گفتم دخترم نميدونه بهش بوگو. دستگاهو كه گذاشت گفت به بهههه شما كه ني ني داري. الهي فداش بشم. باران پشت دكتره وايساده بود دستاشو گره زده بود به هم و تند تند صلوات ميفرستاد. وقتي دكي بچه رو نشونش داد نزديك...
نویسنده :
مامان سولمــــاز
16:34